چرا جوانان امروز نمیتوانند مستقل شوند و چگونه میتوانند دوباره شروع کنند؟

وابستگی طولانی جوانان به خانواده، نتیجه ترکیبی از عوامل روانی، خانوادگی و اقتصادی است. روانشناسان میگویند با حمایت متعادل والدین و آموزش مهارتهای استقلال میتوان این چرخه را شکاند.

پدیده «ناتوانی در آغاز» چیست؟
در سالهای اخیر، تعداد فزایندهای از جوانان در عبور از نوجوانی به بزرگسالی با رکود و سردرگمی مواجه شدهاند. این پدیده که در روانشناسی بهعنوان Failure to Launch شناخته میشود، شامل وابستگی طولانی به والدین، پرهیز از مسئولیتهای شغلی و تحصیلی و ناتوانی در برنامهریزی برای آینده است.
سه عامل اصلی سردرگمی جوانان

۱. اجتناب عاطفی
بسیاری از جوانان از مواجهه با مسئولیتها و استرس فراریاند. بازیهای ویدئویی و شبکههای اجتماعی لحظات کوتاه آرامش فراهم میکنند، اما چرخه بیعملی را تقویت میکنند و فرد را در حالت «انجماد» نگه میدارند.
۲. ترس از شکست
ترس از قضاوت دیگران و ناامیدی، باعث میشود جوانان در منطقه امن باقی بمانند. تلاش برای ورود به چالشهای جدید به نظر خطرناک میآید و توقف ناخودآگاه انتخاب میشود.
۳. پویاییهای خانوادگی
والدین محافظهکار یا خانوادههای پرتنش ممکن است بهطور غیرمستقیم مانع شکلگیری استقلال شوند. ماندن در محیط آشنا، هرچند ناخوشایند، امنتر از ورود به دنیای نامطمئن بزرگسالی احساس میشود. خانواده گاهی به «لنگر روانی» بدل میشود که حرکت را محدود میکند.
دلایل افزایش این پدیده
فشارهای اقتصادی
گرانی مسکن، افزایش هزینه تحصیل و بیثباتی بازار کار مسیر استقلال مالی را دشوار کرده است، حتی برای جوانان پرتلاش.
بلوغ بهتعویقافتاده
روانشناسان از مرحله «بزرگسالی نوظهور» صحبت میکنند که میان نوجوانی و بزرگسالی کامل قرار دارد و تا اواخر دهه بیست ادامه دارد. جستوجوی هویت در این دوران طبیعی است، اما برای برخی به رکود و وابستگی منجر میشود.
سبکهای فرزندپروری
والد هلیکوپتری و والد برفروب نمونههایی از سبکهای حمایتی هستند که رشد استقلال را محدود میکنند. کودکان بدون فرصت تجربه شکست، مهارتهای لازم برای مقابله با ناکامی را کسب نمیکنند.
چگونه جوانان دوباره شروع کنند؟
حل مشکل «ناتوانی در آغاز» نیازمند بررسی عوامل روانی، خانوادگی و فرهنگی است. راهکارها شامل موارد زیر است:
۱. مواجهه تدریجی با مسئولیت
تشویق به پذیرش مسئولیتهای کوچک، از کار پارهوقت گرفته تا مدیریت کارهای خانه، حس توانمندی را تقویت و ترس از شکست را کاهش میدهد.
۲. بازنگری رفتار والدین
تعیین مرزهای روشن درباره هزینهها و مسئولیتها و حفظ حمایت عاطفی، تعادل سالمی ایجاد میکند. والدین از نقش «حمایتکننده» به «توانمندساز» تبدیل میشوند.
۳. درمان روانشناختی
رویکردهای شناختی-رفتاری به جوانان کمک میکند افکار فاجعهآمیز خود را اصلاح کنند و مهارتهای حل مسئله را یاد بگیرند. درمان خانوادگی نیز الگوهای ناسالم ارتباطی و وابستگی را کاهش میدهد.
نتیجهگیری
«ناتوانی در آغاز» پدیدهای پیچیده اما قابل مدیریت است. جامعهای که بر درک و توانمندسازی تمرکز کند، میتواند نسل جوانتری بسازد که از شکست نمیترسد، از مسئولیت نمیگریزد و در مرز نوجوانی و بزرگسالی گیر نمیکند.
پیشنهاد عملی
- مسئولیتهای کوچک بپذیرید و به موفقیتهای کوچک افتخار کنید.
- والدین مرزهای حمایتی را مشخص کنند.
- برای مهارتهای حل مسئله و مدیریت اضطراب به روانشناس مراجعه کنید.
- فعالیتهای داوطلبانه یا پارهوقت به استقلال عملی کمک میکنند.
| عامل | توضیح | راهکار |
|---|---|---|
| اجتناب عاطفی | ترس از مسئولیت و فشار | مواجهه تدریجی با مسئولیتها |
| ترس از شکست | ترس از قضاوت دیگران و عدم موفقیت | تجربه موفقیتهای کوچک و تقویت اعتماد به نفس |
| سبکهای فرزندپروری | والد هلیکوپتری و والد برفروب | ایجاد فرصت برای استقلال و شکستهای کوچک |



