تکنولوژی

فیلترینگ؛ سیاستی شکست‌خورده که به فاجعه امنیتی بدل شد

هفته گذشته وزیر ارتباطات در سخنانی بی‌سابقه اذعان کرد که «بیش از ۸۰ درصد کاربران ایرانی از فیلترشکن استفاده می‌کنند» و این پدیده را عامل افزایش «آسیب‌پذیری‌های امنیتی شبکه کشور» دانست. این اعتراف، نه فقط یک گزارش فنی بلکه یک هشدار ملی است؛ هشدار از ناکامی آشکار سیاستی که سال‌هاست زندگی دیجیتال، کسب‌وکارها و حتی امنیت کشور را تحت‌تأثیر قرار داده است.

فیلترینگ؛ نه محدود کرد، نه امن ساخت

قرار بود فیلترینگ، دسترسی مردم به برخی شبکه‌های اجتماعی را محدود کند. اما آمار رسمی خود دولت نشان می‌دهد که این هدف عملاً محقق نشده است: هشت نفر از هر ده کاربر ایرانی همچنان در شبکه‌های فیلترشده حضور دارند؛ تنها تفاوت در این است که اکنون این دسترسی از مسیر ناامن، پرهزینه و پرخطر VPNها انجام می‌شود.

به بیان ساده‌تر، سیاستی که برای «محدودسازی» طراحی شد، نه‌تنها محدود نکرد، بلکه به گسترش یک اکوسیستم سیاه و بی‌قاعده از ابزارهای ناشناخته و ناامن انجامید؛ فضایی که اطلاعات کاربران، حریم خصوصی و امنیت ملی را به خطر انداخته است.

مردم، مجبور به قانون‌گریزی شده‌اند

ادامه این سیاست، جامعه را در موقعیتی متناقض قرار داده است: از یک‌سو قانون، دسترسی به شبکه‌های اجتماعی را ممنوع می‌کند و از سوی دیگر، واقعیت زندگی، کار و ارتباط مردم را بدون این فضا ناممکن ساخته است. نتیجه؟ میلیون‌ها کاربر ناگزیرند روزانه مقررات رسمی را نقض کنند. در چنین شرایطی، قانون نه ابزاری برای نظم اجتماعی بلکه عاملی برای دوگانگی و ریاکاری عمومی می‌شود.

جالب‌تر اینکه، حتی نزدیکان و مقاماتی که از این سیاست دفاع می‌کنند، در عمل ناچار به استفاده از همان ابزارهای فیلترشکن‌اند. این شکاف میان گفتار و رفتار، نشان از بی‌اعتباری کامل سیاست فیلترینگ در سطوح مختلف جامعه دارد.

ساختار تصمیم‌گیری؛ مسئله اصلی

سؤال بنیادین اینجاست: چگونه در ساختار تصمیم‌سازی کشور، سیاستی تا این اندازه ناکارآمد، پرهزینه و آسیب‌زا می‌تواند تداوم یابد؟ تصمیمی که به‌روشنی در تضاد با خواست عمومی مردم، نظر کارشناسان و منافع اقتصادی کشور است.

این پرسش، فراتر از حوزه فناوری است؛ به ماهیت حکمرانی در ایران مربوط می‌شود. زمانی که تصمیم‌گیری‌ها بدون پاسخ‌گویی، بدون سنجش اثرات واقعی و بدون توجه به تجربه جهانی انجام شود، خروجی نه پیشرفت، بلکه بحران است.

سیاستی برخلاف منافع ملی

فیلترینگ در ایران به نمادی از تقابل با جامعه تبدیل شده است. این سیاست نه نشانه ناآگاهی، بلکه جلوه‌ای از بی‌اعتمادی عمیق به مردم و به‌ویژه نسل جوان است؛ نسلی که ابزارهای ارتباطی را نه برای سیاست، بلکه برای زندگی روزمره، آموزش، کار و خلاقیت می‌خواهد. در واقع، آنچه در پس تداوم فیلترینگ پنهان است، نه دغدغه امنیت، بلکه هراسی از آزادی و شفافیت است.

راه برون‌رفت

تا زمانی که سیاست‌گذاران از نگاه امنیتی به فضای مجازی دست برندارند، هرگونه اصلاح در اینترنت ایران ناکام خواهد ماند. راه‌حل روشن است: پذیرش واقعیت. واقعیت اینکه جامعه امروز، دیجیتالی است و نیاز به دسترسی آزاد به اطلاعات دارد. بازگشت به مسیر عقلانیت، یعنی کنار گذاشتن فیلترینگ و جایگزینی آن با سیاست‌های مبتنی بر سواد رسانه‌ای، اعتماد و مشارکت مردم.

تا زمانی که تصمیم‌گیران از این حقیقت ساده غفلت کنند، اینترنت ایران همچنان در مدار معیوب فیلترینگ، ناامنی و عقب‌ماندگی گرفتار خواهد ماند.

این پست چقدر برایتان مفید بود؟

برای امتیاز دادن، روی یک ستاره کلیک کنید!

میانگین امتیاز: ۵

تا کنون هیچ رأیی ثبت نشده است! اولین نفری باشید که به این مطلب امتیاز می‌دهد.

متأسفیم که این مطلب برای شما مفید نبود!

اجازه دهید این مطلب را بهتر کنیم!

به ما بگویید چگونه می‌توانیم این مطلب را بهتر کنیم؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا