در درهم آباد میخوانید، سعید تاجمحمدی به مناسبت ایام عزاداری سید و سالار شهیدان، حضرت امام حسین (ع)، و آغاز اسارت اهل بیت (ع)، شعری تازه برای حضرت رقیه (س) سروده است. این شعر، با حال و هوای عاشورایی و بیان درد و مصیبت کربلا، جلوهای از رنجها و مظلومیت حضرت رقیه (س) را به تصویر میکشد.
غزل تاجمحمدی برای حضرت رقیه (س)
ترس شب است و خار و من ناتوان پدر!
همراه ماست لشکر نامحرمان پدر!
هر بار خواستم که صدایت زنم، زدند
از چشمهام حرف دلم را بخوان پدر!
چیزی نگو پدر! که تو را نیز میزنند
تنها به روی نیزه تو قرآن بخوان پدر!
زخم لب و زبان و دهانم ز سیلی است
اما بد است آتش زخمِ زبان، پدر!
گفتند بیپدر شدهام دختران شام
دادم سر تو را سر نیها نشان، پدر!
گفتند مثل پیرزنان راه میروم
در شام قدّ دختر تو شد کمان، پدر!
دیدم به روی زانوی باباش دختری
میداد گوشوارهی من را نشان، پدر!
انگشتر تو بود به بازار، قیمتی
ارزان فروختند تو را شامیان، پدر!
دور سر تو مجلس شادی به پا شده
آماده کردهاند چرا خیزران، پدر؟
یا دختر یتیم خودت را بیا ببر
یا که بیا کنار من اینجا بمان، پدر…
پیام شعر
این شعر، بازتابی از مصائب حضرت رقیه (س) و مظلومیت اهل بیت در کربلا و اسارت شام است. زبان شاعرانه و غمانگیز این غزل، همدردی با کودکی بیپدر و پیام عاشورایی قیام امام حسین (ع) را به خوبی منتقل میکند.
همچنین بخوانید:روایتی خواندنی از روضههای ۱۰۰ ساله در «حسینیه ایران»