هنر چیست؟

هنر چیست؟

هنر چیست؟

کتاب حاضر از دو ویژگی جالب توجه برخوردار است: نخست اینکه مقوله‌ای مهم و بحث‌انگیز مانند (هنر) را تحت عنوان (هنر چیست؟) به گونه‌ای اساسی و بنیادی، در پی شرح و بسط، تجزیه و تحلیل و پاسخ‌گویی برآمده است: البته در این زمینه هنوز جای سخن بسیار است، به حدی که می‌توان گفت اساساً زمینه چنین بحثی در جامعه ما تاکنون همچنان بکر باقی مانده و علیرغم همه آنچه صاحبان اندیشه‌ها و دیدگاه‌های گوناگون مطرح کرده‌اند در این مورد نیاز به کندوکاو هر چه بیشتر احساس می‌شود.

دیگر آنکه در این کتاب، کسی به بررسی مقوله فوق‌الذکر پرداخته است که خود از هنرمندان شهیر و صاحب‌نظران بزرگ تاریخ معاصر به‌شمار می‌رود. به عبارت دیگر اگر این کتاب، موضوعاً هم چندان با اهمیت تلقی نشود، حداقل از نقطه نظر انتساب به یک هنرمند و نویسنده معروف و مؤثر در تاریخ ادبیات ملت روس می‌تواند دارای اهمیتی بسزا باشد.

بدون شک، برای نسل انقلابی و هنرمندان متعهد ما نیز که یکی پس از دیگری در آسمان هنر و ادبیات نوین ایران اسلامی به مثابه ستارگان انقلاب ظهور کرده و آینده‌ای درخشان و نورانی را نوید می‌دهند، آگاهی و وقوف کامل بر نظریات تحلیلی و برداشت‌ها و تفسیرهایی که هنرمندان گذشته و اکنون در سطح جهان نسبت به مسئله‌ی هنر و متفرعات آن داشته و دارند، صرف‌نظر از ایدئولوژی و اعتقاد با عدم اعتقاد دینی آنان – صد البته به‌جا و به‌موقع خود با در نظر گرفتن این عامل اساسی و تعیین‌کننده – می‌تواند مفید و به اعتبارات مختلف قابل استفاده باشد.

روشن است که در این رهگذر هیچ‌گاه نمی‌توان همه برداشت‌ها و تفسیرهای یک هنرمند را پذیرفتنی دانست. طبق معمول، در کتاب هر صاحب‌نظر و هر نویسنده‌ای – هر چند در تحلیل نهایی معتقد به الوهیت نیز باشد – سخنان ناروا و اندیشه‌های نادرست نیز کم و بیش می‌توان یافت و تولستوی نیز با همه عظمتش از این قاعده، ابداً مستثنا نیست. بلکه به مصداق ضرب‌المثل: (بزرگان اشتباهات بزرگ مرتکب می‌شوند!) در تفسیری که این نویسنده بزرگ و شهیر از هنر و ابعاد و زوایای مختلف آن به دست می‌دهد نیز اشتباهات و نادرستی‌هایی چشمگیر وجود دارد.

هنر چیست؟
هنر چیست؟

تولستوی تعریف عرفانی و مضمون الهی هنر را یا چنان که بایست در نیافته و یا مثل همه متفکران و نویسندگان دنیای مسیحیت آن را از کانال کلیسا و کشیش دریافت داشته است. و چنین کسی به طریق اولی نمی‌توانسته و عملاً این امکان را نداشته است که از دیدگاه اسلامی در مورد هنر آگاهی عمیق داشته باشد، بنابراین آنچه وی به اشاره در این باب گفته است، از جمله در فصل پنجم و صفحه پنجاه و نهم، درست نیست.

افزون بر این، همانطور که گفتیم نظریاتی که تولستوی در باب دین، علم‌الجمال و مفهوم و مضمون عرفانی هنر اظهار می‌دارد نیز از دیدگاه ما نمی‌تواند تماماً مبتنی بر حقیقت و صواب باشد. هر چند وی کوشیده است تا میان «دین» و «مذهب» تفاوت بنیادی قائل شده و محدوده آن دو را متمایز از یکدیگر نشان دهد.

بیشتر بخوانید:  جاودانه‌ترین اسطوره‌های ایران باستان | پادشاهان، پهلوانان و مشاهیر ایرانی

درهرحال، حسن کار تولستوی در این است که برخلاف اخلاف ماتریالیست خویش، که در واقع می‌شود گفت آن‌ها با فرهنگ دینی و تاریخ ادبی و هنری و کشور روس قطع رابطه کرده و بیشتر تاریخ و ادبیات و فرهنگ غرب مادی‌گرا را به پدرخواندگی قبول کرده بودند، در تحلیل نهایی تلاش می‌کند تا مضامین عالی و مفاهیم متعالی و ارزش‌های انسانی مسیحیت را از پیرایه‌ها و افزوده‌های متولیان تفکیک کرده و هنرمندان و متفکران و به طور کلی انسان معاصر را به قبول این مفاهیم و ارزش‌ها دعوت نماید و در همین رهگذر است که شعار (هنر برای هنر) را مورد حمله قرار می‌دهد و آن را باطل می‌داند.

تولستوی مثل دیگر صاحبنظران هنگام بحث، فقط در قلمرو هنر توقف نمی‌کند و پیرامون جنگ و مجازات و موعظه و بهروزی و سعادت و نظام حیات و ملاکین! و هر مقوله به اظهار نظر می‌پردازد و البته در این اظهار نظر آزاد است! 

اما درهرحال بهتر است به جای پرداختن به چون و چند این اظهار نظرها کلام را در پایان با نقل قولی از خود تولستوی تمام کنیم.

وی در فصل شانزدهم و صفحه صد و هفتاد و چهارم کتاب پس از بیان سخن یکی از پیشوایان کلیسا که گفته است: «دردسر بزرگ آدمیان این نیست که خدا را نمی‌شناسند، بلکه این است که به جای خدا آنچه را که خدا نیست نشانده‌اند»، میگوید:

هنر چیست؟
هنر چیست؟

این گفته درباره هنر صادق است. دردسر اصلی افراد طبقات ممتاز عصر ما به سبب نداشتن هنر دینی نیست، بلکه از این جهت است که به جای عالی‌ترین هنر دینی، یعنی هنری که برای ارزش و اهمیت خاصش از سایر هنرها ممتاز می‌گردد، هنری برگزیده‌اند که بسیار بی‌ارزش و اغلب زیانمند است و هدف جز لذت جمع قلیلی نیست و به سبب انحصاری بودن، مخالف آن اصل مسیحیت است که اتحاد عمومی آدمیان را در بر دارد و شعور دینی عصر ما را تشکیل می‌دهد. به جای هنر دینی، هنر ناچیزی گذاشته شد که غالباً فاسد است و بدین‌طریق ضرورت وجود یک هنر حقیقی دینی که باید زندگانی انسان‌ها را بهبود بخشد از انظار پوشیده ماند.

ای کاش تولستوی می‌دانست که تجربه تاریخی و فطرت انسانی، هر دو می‌گویند: این اجتناب‌ناپذیر است. اگر انسان خدا را نشناخت، حتماً به جای او چیزی خواهد نشاند و خدایش خواهد خواند که…. برای خواندن مقاله روش تدریس فرهنگ و هنر پایه اول(هفتم) کلیک کنید

این پست چقدر برایتان مفید بود؟

برای امتیاز دادن، روی یک ستاره کلیک کنید!

میانگین امتیاز: ۰

تا کنون هیچ رأیی ثبت نشده است! اولین نفری باشید که به این مطلب امتیاز می‌دهد.

متأسفیم که این مطلب برای شما مفید نبود!

اجازه دهید این مطلب را بهتر کنیم!

به ما بگویید چگونه می‌توانیم این مطلب را بهتر کنیم؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا